فلسفه عاشورا از واقعه تا اسطوره
محمدمهدي شيرمحمدي*
چكيده
از پديد ههاي شگف تانگيز تاريخ بشري است كه هر قومي به ميزان آشن ايي « عاشورا »
و تمسك بدان توانسته است براي خويش هويتي عدال تطلبانه و خداجويانه در آيينه
آن بسازد و به پاسداشت آرما نها ي متعالي خود دست ياز د؛ چنا نكه در ميان
مسلمانان، پيروان م كتب تشيع بيشترين بهره را از اين پديده برده و موجبات برانگيختن
رشك ديگر اقوام و مكاتب را فراهم كرد هان د. ابراز شگفتي جرج ج ر داق، ادوارد
براون، گاندي و... از آثار و بركات عاشورا اين رشك را به خوبي آشكار م يسازد.
اما اين پديده شگفت و واقعه عظيم مانند همه آموز ههاي ا لاهي در معرض آسيب
دشمنان اسلام است و قرائ تهاي تاريخي و تفسيرهاي مبتني بر واقعي تهاي آ ن،
شده است. بديهي است كه بركات اين « اسطور هپرداز يها » و « پندارساز يها » گرفتار
.* « خانه ملت » و روزنامه الكترونيكي « سياست روز » سردبير روزنامه
36
كتاب نقد/ شماره 41
حرك تهاي اجتماعي » و ايجا د « هنجارآفريني » ،« هويت ساز ي » واقعه براي تداوم
نيازمند آن است كه گوهر و اصالت آن حفظ ش ود. اين مهم نيازمند جهدي « سازنده
پندارساز يهاي » چندجانبه است تا در موضعي سلبي و ايجابي، نخست به مبارزه با
در اين مهم بينجام د؛ ديگر آنكه همزمان با ارائه رواي تهاي تاريخي و « غير عقلاي ي
عقلايي از اين واقع ه، توجه همگاني را به ذات، اهداف و آثار آن جلب كند و در
مرحله ديگ ر، موجبات تداوم هنجارآفريني و هوي تسازي زير پرچم عاشورا را براي
امت شيعه و جامعه بشري فراهم آورد.
واژگان كليدي: فلسفه عاشورا، واقعه، اسطوره، پندار، هنجارآفريني، هويت سازي و...
مقدمه
يكي از اساسي ترين نيازهاي بشري ، تمسك جستن به سراج منير و مصباح هدايتي است
تا او را از ظلمات و گمراهي برهاند و در ميانه دو راهي ها، راه درست و مبتني بر آزادي و
آزادگي را بر وي نمايان سازد.
همين نياز موجب شده است بشريت در طول تاريخ در جست وجوي پديده اي باشد كه با
شوري الا هي گذر از موانع را تا پاي جان پيگيري كند. بازتوليد اين نياز، يافتن واقعيت هاي
تاريخي يا مبتني بر پندار و اسطوره است كه در ميان اقوام بشر مشاهده مي شود. متعالي ترين،
شفاف ترين، تاريخي ترين و شكوهمندترين نوع از اين پديده ها، عاشوراي سال 61 ه.ق است ؛
البته بشريت پيش از اين واقعه شگرف، با پديده هاي مشابه ديگري نيز مواجه بوده و از آن
الهام پذيرفته است.
كم دقتي در پاسداشت و تكريم عاشوراي بزرگ امام حسين (ع) ممكن است اين گوهر
راهنما را در ديده و دل جامعه اسلامي كدر و واقعيت هاي آن را و هم آلود، اساطيري و حتي
غير عقلايي سازد.
از سوي ديگر آسيب پاره شدن شيرازه عاشورا براثر ادعاي تلاش براي خرافه زدايي از آن
نيز محتمل است . آنچه در اين بحث بدان مي پردازيم، بيان ماهيت و فلسفه عاشور ا و ض رورت
37
فلسفه عاشورا از واقعه تا اسطوره
پاسداشت آن در برابر تحريفات و خرافه پردازي ها است. پديده هاي عاشورايي م ي تواند امري
باشد. « اساطيري و مبتني بر پندارهاي وه مآلود و رازواره » يا « مفروض و مجعول » ،« واقع »
در اين بحث ، ماهيت يك قيام شورانگيز و « پديده هاي عاشورايي » مقصود نگارنده از
درنظر « پنداشته » يا « مفروض » ،« واقع » ، الاهي است كه به مثابه راهنماي ديگر ابناي بشر
گرفته شده است؛ ازاين رو وقايعي چون قتل حضرت يحيي (ع) يا شهادت حضرت صديقه كبر ا
را يك پديده واقعي از سنخ عاشورا مي ناميم؛ همچنين واقعه مصلوب شدن حضرت عيسي (ع)
را يك پديده عاشورايي مفروض و مجعول و واقعه قتل سياوش را يك پديده اساطيري از
همين سنخ مي دانيم.
واقعه شهادت امام حسين (ع)در سال 61 ه.ق بزرگ ترين واقعه از سنخ اين گونه پديده ها
است؛ چنان كه مصيبت هيچ يك از انبيا ي بزرگوار و ائمه هد ا(ع) 1 به عظمت و بزرگي اين
مصيبت نبود و آثار و بركات اين واقعه نيز شورانگيزتر و ژرف تر از پديده هاي مشابه پيشين
است؛ ازاين رو اين پديده را عاشوراي كبير مي ناميم. عاشوراي امام حسين (ع) نه تنها همه
عناصر پديده هاي مشابه پيشين را در خود جاي داده است ، بلكه از نظر حجم و عمق واقعه نيز
بر وقايعي چون شهادت يحيي (ع) برتري دارد . نيز آثار و بركات فروزان آن براي بشريت بيش
از پديده هاي مشابه است . اين امتياز از نخستين روزهايي كه واقعه عاشورا تبيين و ارزيابي
مي شد، مشخص م ي گردد. گفت وگوهاي مسيحيان و يهوديان مقيم شامات درباره اين واقعه و
هولناكي آن، از نخستين ارزيابي هايي است كه اين امتياز را مشخص مي سازد. 2
اين واقعه از نخستين روزهاي پس از وقوع ، موجبات پالايش جامعه اسلامي از
اصلاح شده از جامعه اسلامي را « بازتوليد هويتي » آلايش هاي جاهليت را فراهم ساخت و
موجب گرديد . اين پالايش و هويت سازي در متن امت اسلامي حركت هاي عظيمي را
،3« نفي شرك متظاهر به خلافت » ،« توحيدمحوري » برانگيخت. در اين هويت نو كه مبتني بر
و...بود، شخصيت هائي را پديد آورد كه با نفي « عدالت طلبي » ،« حقيقت جويي »
مصلحت انديشي ها، نهضت توابين را به راه انداختند . بعد از واقعه عاشورا جامعه تنها با
دلسوزي و اشك ريختن ، شاهد مصائب پيش روي بشريت و به مسلخ رفتن شري ف ترين
خلايق باقي نمي ماند، بلكه از متن جامعه حركت هاي توفنده اي برمي خاست كه طومار خلافت
اموي را در هم مي پيچيد. حركت هاي سياسي كه در دهه ها و سده هاي بعد نيز پديد مي آمد ،
38
كتاب نقد/ شماره 41
هويت خويش را از سرچشمه فيضان عاشورا مي گرفت. دايره اين بهره مندي از عاشورا تا بدان
جا وسعت مي يافت كه حتي قيام دا عيان خلافت عباسي عليه امويان - كه هدفي باطل را
جست وجو مي كرد - با ادعاي خونخواهي شهداي كربلا و بازگرداندن زمام امور به بن ي هاشم
خود را توجيه مي كرد. در ادوار بعد تاريخ امم اسلامي ، نهضت هايي چون مبارزه با مغولان و
قيام عليه استعمارگران و نيز مبارزه با دولت وابسته و شبه مدرن پهلوي ، الگوي خويش را
براي حركت اجتماعي از عاشورا م ي گرفت. اين الهام پذيري از عاشورا تنها به جامعه شيعي و
حتي جامعه اسلامي منتهي نمي شود؛ زير ا گاندي نيز الگوي مبارزاتي خود عليه انگليس را امام
حسين(ع)توصيف مي كند.
اما گوهر تابناك عاشورا ني ز همانند تمامي سنت هاي الا هي در معرض تهديد و آسيب،
تحريف و اسطوره پردازي است. از يك سو ناآگاهان براي جبران كم اطلاعي خود از اين واقعه،
بر آن پيرايه هاي خرافي مي بندند و از سوي ديگر عده اي كه يا غافلند و يا مغرض ، تحت
پوشش خرافه زدايي مي كوشند اين پديده متعا لي را تكه تكه كرده و آن را به عقلانيت ابزاري
توجيه و تفسير كنند . بر اين اساس دفاع از عاشورا و تبيين درست اين واقعه نيازمند مبارزه با
خرافه زدگي آن است؛ اما براي پاسداشت عاشورا بايد به شناختي از جنس خود عاشورا دست
يازيد و عاشورا را با نگرشي از جنس خود آن تب يين و تفسير كرد . اينكه هر جاهلي با گرم
شدن بازار خرافه بخواهد با ادعاي خراف ه ستيزي، حقايق اين پديده متعالي را بتراشد و بخراشد،
خود آسيب ديگري براي عاشورا است كه طي دهه هاي اخير شاهد آن بوده ايم. بديهي است كه
براي دشمنان اسلام و كساني كه آزادي و آزادگي بشر را نشانه « انتظار فرج » عاشورا نيز مانند
بر « افزودن پندارهاي نادرست » گرفته اند، مقوله اي است كه بايد با آن بستيزند و طبيعي است با
از ديگر سو ، فرصتي « پنهان شدن در صف خرافه ستيزان » فلسفه عاشورا از يك سو و نيز
بيابند تا اين پديده متعالي را قطعه قطعه و بشريت را از چنگ زدن به حبل متين آن محروم كنند.
نگارنده بر آن است كه ضمن مبارزه با خ رافه ها و پندارهاي اساطيري و وهم آلود كه بر
پديده عاشورا اضافه مي شود، بايد از حذف و هدم حقايق آن در لواي خرافه ستيزي نيز مقابله
كرد. پاسداشت عاشورا نيازمند شناخت ماهيت ناب آن است.
در اين بحث ابتدا با نگاهي اجمالي به مفهوم تحريف، خرافه و اسطوره و اشار ه اي اجمالي
به برخي تحريفات و پندارسازي ها درباره اين پديده، وارد موضوع عاشورا مي شويم . بعد از
39
فلسفه عاشورا از واقعه تا اسطوره
تبيين اهميت عاشورا و هدف امام حسين از اين قيام، نياز آدميان به عاشورا را مورد بررسي
قرار مي دهيم تا ضرورت پاسداشت از اين امر متعالي و اهميت آسيب شناسي آن را بيان كنيم.
درباره اسطوره، خرافه و تحريف
اسطوره نماد زندگي دوران پيش از دانش و صفت و نشان مشخص روزگاران باستان
است. اين واژه كه جمع شكسته عربي آن به گونه اساطير ب ه كار مي رود، از واژه هايي است كه
به معناي داستان است Sutra ، در بيشتر زبان هاي هند و اروپايي مشتقاتي دارد. در سنسكريت
به معن اي جست وجو و Historia ، كه بيشتر در نوشته هاي بودايي كاربر د دارد . در يوناني
تلاش براي كسب آگاهي 4 است و در زبان فرانسه به معناي حكايت است. در زبان انگليسي ،
به معن اي تاريخ، گزارش History به معن اي حكايت، داستان و قصه تاريخي است و Story
و روايت به كار مي رود.
حضور نخستين بار واژه اسطوره در زبان فارسي را در ا شعار خاقاني شرواني مي بينيم . 5
قبل از اين، اثري از اين واژه در زبان فارسي مشاهده نشده است.
اسطوره پژوهان هيچ گاه براي اسطوره تعريف جامع و مورد اتفاقي نيافته اند؛ بلكه هريك به
ميل و اشتياق و بر اساس وابستگي هاي اجتماعي خويش آن را تعريف كرده اند. گاه تعاريفي از
آن ارائه مي شود كه اسطوره به حوزه زيست انساني بدوي مربوط دانسته م يشود و گاه از آن
معنايي متعالي بيان مي شود. 6
با اين وصف ارائه تعريفي جامع و مانع و در عين حال مورد اتفاق از اسطوره دشوار است ؛
اما مي توان مقولات اساطيري را به گونه اي توصيف كرد كه مورد پذيرش همگان باشد.
شخصيت هاي اسطوره ، موجودات فراطبيعي و رازآلودي هستند كه ب ه دليل كارهاي
خارق العاده اي كه در سرآغاز زندگي اقوام انجام داده اند، شهرت دارند . گرچه قهرمانان
اساطيري دوست داشتني و محترمند ، از آنجا كه توانمندي هاي فرابشري دارند ، الهام پذيري و
الگويابي از ايشان ناممكن جلوه مي كند. براين اساس اسطوره، حكايتي خاص است كه پديد
آمدن واقعيت هاي پيراموني را با امور فراطبيعي و فراتر از توان آدميان گره مي زند . اقوام با
توجه به اساطيرشان تنها جهت زيست خود را مبتني بر قهرمانان آن مي كنند. بنابراين قهرمانان
40
كتاب نقد/ شماره 41
اساطيري كانون توجه آنان قرار مي گيرد. البته از آنجا كه رفتار اين قهرمانان فراتر از توان
آدميان است، الهام پذيري از اين قهرمانان و همسان پنداري با ايشان ناممكن جلوه مي كند.
بديهي است كه اگر از مقولاتي چون عاشورا و شهادت امام حسين(ع) سيمايي افسانه اي و
اسطوره اي ارائه شود ، آسيب بزرگي پديد خواهد آمد ؛ زيرا الهام پذيري و الگويابي از يك
واقعه فراعقلاني و دست يازيدن ب ه آن فراتر از توان آدميان جلوه مي كند. سيماي عاشورا اگر
گرفتار اين آسيب باشد ، ديگر نمي تواند امتياز هويت سازي و هنجارآفريني براي بشريت داشته
باشد. آن ابا الفضلي كه در منابر با هيبتي غير متعارف توصيف مي شود، نمي تواند الگويي براي
ايثار و ولايت مداري باشد.
در داستان هايي كه در كتب تح ريف شده اديان ديگر در باب انبياي الا هي مي بينيم ،
برساختن اين صورت افسان ه اي و مبتني بر پندارهاي وه م آلود و رازآميز موجب شده است
آموزه هاي ايشان غير قابل دسترس باشد . درباره تلاش جهودان براي تحريف آموزه هاي انبيا ي
الاهي، در مجال ديگري مي توان سخن گفت.
خرافه نام مرد ي اعرابي از قبيله عذره بود ك ه مدعي ارتباط با اجنه و پريان بود و از زبان
ايشان مطالبي را نقل مي كرد و ديگران را به كارهايي بر مبناي همين مطالب فرا مي خواند؛ اما
خرافه را در اصطلاح رايج به معناي سخنان بيهوده و پريشان كه خوش ايند باشد، گرفته اند .
خرافات، باورها و عادا تي است كه بر مبنا ي عقل و منطق و موازين شريعت نيست. كسا ني كه
بر مبناي پندارهاي دور از عقل عمل مي كنند، يا تقليد از گذشتگان را بدون توجيه منطقي پيشه
مي كنند خرافي هستند . بر اين اساس هر عمل، روش و عقيده اي كه بر خلاف ع لم ، عقل و
اسلام باشد خرافه است.
كساني كه خرافات را با دين مرتبط م ي دانند، يا دين را درست نشناخت ه اند و يا مفهوم
خرافات را نمي دانند؛ زيرا دين بويژه اسلام بر ضد خرافات جنگيده است؛ چنان كه قرآن كريم مي فرمايد:
7« ويضع عنهم اصرهم والاغلال التى كانت عليهم »
هر گونه فشار را گويند . دين اسلام ، غل و زنجيرهاي خرافات و موهومات را از « اصر »
دست و پا و انديشه و عقل مردم برداشت ؛ چنانچه قبل از اسلام بت پرست ي يك نوع خرافه
بود.
41
فلسفه عاشورا از واقعه تا اسطوره
به عنوان نمونه اي از مبارزه پيامبر اعظم (ص) با خرافه ها مي توان به يك داستان مشهور
اشاره كرد . به هنگام مرگ فرزند پيامبر (ص) به نام ابراهيم، ماه گرفت؛ مردم گفتند: ماه گرفتگي
به خاطر مرگ فرزند پيامبر (ص) است، حضرت دستور داد مردم در مسجد اجتماع كنند . بعد
فرمود: گرفتن ماه ارتباط ي با مرگ پسرم ندارد؟ ماه از آيات خدا است و طبق نظام الا هي گاه
مي گيرد و زمان مع ين غروب م ي كند؛ پس اين سخنان را بر زبان جار ي نكنيد و به جا ي آن ،
نماز آيات بخوانيد.
همچنين حضرت علي (ع) چنان كه در نهج البلاغه آمده است، در مورد فال بد زدن مي فرمود:
« الطيرة ليست بحق »
در همين خصوص خداوند متعالي در قرآن مي فرمايد:
8« قالوا طائركم معكم ائن ذكرتم »
مقولاتي مانند شومي و نحوست عدد 13 و آواز مرغ و خواندن جغد خرافه است ؛ همچنين
ضرورت صبر بعد از عطسه مبناي عقلاني ندارد.
اما تحريف از ماده حرف است و به معن اي منحرف كردن و كج كردن يك چيز از مسير و
مجراي اصلي آن است. تحريف واقعه عاشورا به واقع ارائه هر سيمايي از عاشورا است كه با
حقيقت و ماهيت آن ناسازگار و در تضاد باشد . استاد شهيد مطهري دوگونه تحريف را د ر باب
معنوي و » و ديگري تحريف « تحريف لفظي و قالبي و پيكري » ، عاشورا گوشزد مي كند: نخست
وي در اين خصوص مي گويد: .« روحي
9«. تحريف مانند صنعت مغالطه بر دو قسم است: لفظي و معنوي »
و بعد يادآوري مي كند كه تحريف و مغالطه سابقه تاريخي دارد و قرآن كريم نيز از تحريف
كتب آسماني گذشته سخن م يگويد. 10
آن چيزي كه درباره آسيب شناسي عاشورا م يتوان گفت اين است كه تحريفات و پندارهاي
غلط در خصوص آن ، هم به كم و زياد كردن رخدادها ي اين واقعه انجاميده و هم روح، ماهيت
فهرستي از « حماسه حسيني » و معناي آن را دستخوش آسيب كرده است . در آثاري چون
برخي تحريفات لفظي و معنوي آمده است.
42
كتاب نقد/ شماره 41
مراتب جن گها و مر گها
واقعه عاشورا و شهادت جمعي از خاندان پيامبر به طرزي شگفت ، حادثه اي مصيبت بار و
مهم اس ت. اين پديده نه تنها از ديگر مصايبي كه براي بشريت پيش آمده بلكه از تمامي
پديده هاي مشابه پيشين نيز شگرف تر و عظيم تر است . اما اين اهميت از چه رو است؟ چرا
عاشورا مهم است و چرا جامعه شيعي به عنوان هسته جوامعي كه اين حادثه كانون توجه او
است، بدان تا اين حد اهميت مي دهد؟
صفحات غبار گرفته تاريخ بشريت، از جنگ هاي خونبار و دهشتناكي حكايت مي كند ؛
جنگ هايي كه انسان هاي بي گناه بسياري را با شدايد بسيار به كام مرگ فرستاد . البته جنگ ها
و « زيباتر » و مرگ ها نيز مراتبي دارند . برخي جنگ ها درخاطره ها ماندني تر و برخي مرگ ها
ند. بشر، همواره مرگي را كه عزتمندانه و در راه آرمان هاي متعالي خويش باشد م يستايد. « مقدس تر »
11 را « تاريخ جنگ پلوپنزي » مولف معاصر سقراط، هنگامي كه « توكودي دس »
مي نگاشت، با احترام زايدالوصفي از كشتگان اين نبرد ياد مي كند. واژه اي كه او براي توصيف
و شاهد است ؛ زيرا آنان گواهان تلاش دولت شهر « گواه » كشتگان ج نگي به كار مي برد، معادل
آتن براي پاسداري از شهرخويش در برابر كنفدراسيون اسپارتيان بودند . مرگ سربازان آتني
چون براي آرمان آزادي و استقلال خواهي بود ، براي آتنيان زيبا و گرامي بود . به همين منظور
« شهيد » مرحوم محمد حس ن لطفي در ترجمه اين كتاب با كمي اغماض ، اين كشته ها را
توصيف مي كند.
از حادثه اي حكايت م ي كند كه شهر رم « در ستايش ديوانگي » نيز در كتاب « اراسموس »
را براي اهالي اش آسيب پذير كرده بود . گودالي عظيم و مهيب در اين شهر پديد آمده بود كه
زندگي در شهر را رعب ا نگيز مي كرد. گودال با تلاش تمامي اهالي شهر پر نم يشد، گفتند بايد
كسي جانفشاني كند و شهر را نجات دهد . قهرماني با اسب در درون آن جهيد ؛ بعد اهالي شهر
بر همت او آفرين گفتند . بر فراز گودال براي او شاخه هاي گل ريختند و گوادل پر شد و شهر
نجات يافت ! او براي هميشه به عنوان ناجي رم و اهالي آن مقدس ماند تا سال هاي سال اهالي
رم براي او مراسم تجليل برپا م يكردند.
43
فلسفه عاشورا از واقعه تا اسطوره
همان گونه كه مرگ ها نيز از نگاه بشر مراتبي دارد ، جن گ ها نيز مراتبي دارند . ممكن است
جنگ هاي بسيار خونباري رخ داده باشد ؛ اما هر نبردي مقدس نيست . نبردي كه در راه
متعالي ترين آرمان هاي بشري باشد و مرگي كه براي عالي ترين تمنيات روحاني باشد ؛ براي
بشر بيشتر قابل احترام است.
پيشتاز قيام ها و نهضت هاي مقدس ، انبيا و ائمه هد ا(ع) بودند ؛ چراكه آنان حامل
متعالي ترين آرمان ها و اهداف بشريت بودند. قرآن درباره فلسفه قيام مصلحان الاهي مي فرمايد :
فلولا كان من القرون م ن قبلكم اولوا بقية ينهون عن الفساد في الارض الا قليلا ممن انجينا منهم و اتبع »
12« الذين ظلموا ما اترفوا فيه و كانوا مجرمين . و ما كان ربك ليهل ك القري بظلم و اهلها مصلحون
براي آشنا يي با عالي ترين مراتب جنگ ها و نهض ت هاي مقدس ، بهترين مرجع قرآن كريم
و گذري اجمالي به داستان موسي ، ابراهيم ، نوح ، « شعراء » است. با مراجعه به سوره مباركه
،« بت پرستي » هود، لوط ، صالح ، شعيب و خاتم الانبياء با تلاش ايشان براي مبارزه با
و... آشنا مي شويم. ،« تبارسالاري » ،« افساد در ارض » ،« تعصب » ،« ناداني » ،« بيدادگري »
اهميت عاشورا در برابر حوادث بزرگ
بنابر آموزه هاي اسلامي ، جهاد و نهضتي را مي توان مقدس توصيف كرد كه ضمن مبارزه
،« عدالت » ،« يكتاپرستي » براي آزادي بشر از اين قيود، آدميان را به ساختن جهاني مملو از
و...هدايت كند . جالب اينجا است كه در زمان امام « شايسته سالاري » ،« آبادي زم ين »
حسين(ع) همه اين قيود بر پاي جامعه اسلامي بسته شده بود و قيام آن حضرت ، انهدام تمام
اين قيود را هدف گرفته بود . در اين حادثه مصيبت بار البته امام حسين (ع) و خاندان
مطهرش(ع) به فجيع ترين وجه ممكن، به قتل و اسارت گرفتار شدند ؛ اما نتيجه عاشورا نه تنها
موجب انهدام سلطنت امويه شد، بلكه براي هميشه تاريخ آزادي و آزادگي بشريت را نويد داد.
درباره اهميت عاشورا دلايل بسياري هم مي توان شمرد : مي دانيم كه غير از امام حسين (ع)
ائمه معصوم ديگري نيز به شهادت رسيدند ؛ همچنين خردسالان ديگري نيز ا ز فرزندان اهل
بيت(ع) گرفتار مصائب ناگواري شده اند؛ اما چرا م ي گوييم در ميان مصائب اهل بيت (ع) هيچ
مصيبتي چون مصيبت عاشورا نيست؟ ! اهل بيت عصمت نيز اذعان مي فرمودند كه هيچ يومي
44
كتاب نقد/ شماره 41
بزرگ و عظيم و شگرف نيست . در حادثه عاش ورا، امام حسين (ع)مقام « يوم عاشور ا » چون
سيدالشهدايي و ثاراللهي يافت و بشريت براي هميشه تاريخ ايشان را به عنوان مصباح هدايت
و كشتي نجا ت يافت . سيدالشهدا، كشتي نجاتي براي بشريت طوفان زده همه اعصار است و نيز
فانوسي است كه ساحل نجات را به طوفان زدگان و در راه ماندگان نمايان مي سازد. تمام اهل
بيت(ع)البته سف ينه نجات و مصباح هدايت هستند ؛ اما نور حسين (ع) تجلي ديگري دارد . جنس
كشته شدن امام حسين (ع) و مصيبت اهل بيت پس از اين واقعه ا ز جنس تمام وقايع خونبار
تاريخ ناب تر است.
واقعه عاشورا قابل مقايسه با هيچ يك از مصائب و وقايعي نيست كه براي بشريت پيش
آمده. 13 در حادثه اندلس كه از سر غفلت و گرفتاري مسلمانان در لذ ت هاي آني و دني و نيز
بي تدبيري حاكمان گرفتار در منجلاب پيش آمد ، تنها در يك روز مسيحيان جنوب فرانسه با
تهاجم به مسلمانان 940 هزار تن را به كام مرگ فرستادند ؛ اما اين واقعه غمبار آن قدر براي
مسلمانان به ياد ماندني نيست كه واقعه عاشورا.
در حوادثي چون هجوم مغول به سرزمين هاي اسلامي و كشتار مسلمانان در اندلس ،
كودكان بي گناه بسياري از دم تيغ گذشتند . در اين رخدادها ممكن است مردان و زنان بسياري
هم خطا كار بوده باشند ، اما كودكان خردسال ايشان ب ي گناه بود ند و در انحطاط سياسي -
اجتماعي حاكم نقشي نداشته اند. نمي خواهم بگويم كه اين كودكان نيز شأني همرديف ش أن
كودكان اهل بيت داشته اند! نه؛ اما اهميت حادثه عاشورا تنها به كشته شدن و به اسارت
درآمدن افراد و اطفال ب ي گناه و مظلوم نيست. با وجود اين مظلوميت و مصيبت خاندان عصمت
برجستگي بسيار بيشتري نزد جامعه بشري و بويژه جامعه اسلامي و شيعي دارد. چرا چنين است؟!
حادثه عاشورا ناشي از عمق هوشياري و هوشمندي، مس ئوليت شناسي و آينده نگري براي
همه اعصار حيات بشر بود . عاشوراييان آگاهانه تن به شهادت دادند تا تمام بشر را براي تمام
تاريخ، هوشيار و مسئوليت شناس كنند . در اين حادثه تمام اسلام راستين و ناب محمدي (ص)
در برابر تمام اسلام دروغين و معاويه اي 14 ايستاد و سيلي محكمي بر گوش بت هاي جاهلي
نواخت كه بعد از نيم قرن در پوشش اسلام ، پوستين اسلام را وارونه كرده بود . در اين حادثه
امام(ع) نه تنها خود بلكه تما م عوامل ممكن و در اختيارش را به كار بست تا اسلام راستين را
كربلا نمايشگاه معنا و روحانيت نه نمايشگاه جنايت بشر در » . براي فريب خوردگان تبيين كند
45
فلسفه عاشورا از واقعه تا اسطوره
زمان ما معمول است . منظور از اين نمايشگاه ها نشان دادن محصولات فكري و عملي بشر
است. در آنجا انسا ن عظمت فكر و فعا ليت و مقدار هنرنمايي بشر را مي فهمد. در اين نمايشگاه
انسان مي تواند به عظمت قدرت اخلاقي و روحي و معنوي بشر پي برد و بفهمد تا چه اندازه
بشر با گذشت و فداكار و آزادمرد و خداپرست و حق خواه و حق پرست مي شود، معاني صبر
و رضا و تسليم و شجاعت و مروت و كرم و بزرگ واري تا چه اندازه قدرت ظهور و بروز دارد .
چنين شرايط شگرفي براي هيچ يك از ائمه ديگر فراهم نشد تا با شهادت خود و فرزندانشان
15«. و كودكان خردسالشان و اسارت خواهران و دخترانشان به پاسداشت اسلام قيام كنند
درباره اهميت عاشورا باز هم دلايل ديگري م يتوان شمرد ؛ اما ما از انبوه دلايلي كه
ذكر كرده اند ذكر همين موارد را براي اين بحث كافي م يدانيم. « عاشوراپژوهان »
هدف امام حسين از شهادت
براي درك ماهيت عاشورا نياز به شناخت عوامل بروز اين واقعه داريم . واقعه عاشورا با
قيام امام حسين (ع) براي اقامه امر به معروف و نهي از منكر و اصلاح امت رس ول خدا (ص)
پديد آمد . مگر در زمان امام (ع) چه فسادي در جامعه بروز يافته بود كه بايد با چنين قيامي به
مبارزه با آن برخاست؟ ! بنابراين شناخت وضع نظام سياسي -اجتماعي حاكم بر جامعه اسلامي
در زمان امام حسين(ع) مقدمه شناخت ماهيت عاشورا است. 16
امويان بيست سال پيش از واقعه كربلا توانسته بودند بر جامعه اسلامي مسلط شوند . نظام
اموي ها بر تبارسالاري تكيه داشت . وقتي عثمان به عنوان يك عضو خاندان اموي بر اوضاع
مسلط شد، ابوسفيان گفت:
يا بني اميه ! تلقفوها تلقف الكرش، اما والذي يحل ف به ابوسفيان لاجنة و لانار، و ما زلت ارجوها لكم »
« و لتصيرن الي ابنائكم وراثة
ابوسفيان طرحي را درمي اندزاد كه با برهم زدن مباني نظام سياسي - اجتماعي اسلام به
صراحت به نفي معاد و نبوت و .. مي پردازد و داستان اسلام را تنها يك مقوله سياسي براي
حكمراني توصيف مي كند و تصريح مي كند: اين توپ رياست را نگذاريد از تيپ شما خارج
بشود، به يكديگر پاس بدهيد و نگذاريد از ميان شما خارج شود، آن را موروثي كنيد . اين
46
كتاب نقد/ شماره 41
توصيه ها كه با گذر زمان جامه عمل مي پوشيد، مغايرت صريح با شايسته سالاري متقيان و
پارسايان داشت. 17
از سوي ديگر سنت هاي حاكم بر اين نظام تبارسالارانه در تضاد آشكار با سن تهاي الاهي
و قوانين اسلامي بود. نتيجه اين تبارسالاري و سنت گريزي ، كيان جامعه اسلامي را از اساس
با تهديد مواجه مي كرد. امويان منفعت پرست و مادي آشكارا عليه تعليمات الا هي و رباني قيام
كرده بودند.
در جامعه نوپاي اسلامي كه هنوز ايم ان به قلب هاي آحاد مسلمانان رسوخ نيافته بود و
عده اي تنها براي حفظ جان خويش شهادتين گفته و در زير پوست جامعه اسلامي جاي گرفته
بودند، خلافت اراده كشورگشايي و فتوحات داشت. 18
بودند و پيامبر با روش ي « مؤلفه قلوبهم » كساني كه در زمان حيات پيامبر (ص) جزء
محتاطانه مي كوشيد در ضمن مهار رفتار آنان، با اعطاي سهم بيشتر از غناي م جنگي از ضعف
ايمان آنان بكاهد ، در زمان خليفه دوم و سوم به تدريج پست هاي حساس را اشغال كردند ؛
حتي اين برخورد محتاطانه در زمان خليفه دوم نيز تا حدودي رعايت مي شد . مروان كه از
سوي پيامبر نفي بلد شده بود، با سفارش ويژه عثمان اميد داشت كه به مدينه بازگردد ؛ اما عمر
شفاعت عثمان را در حق او نپذيرفت . درحالي كه در زمان عثمان، مروان به عنوان عالي ترين
مشاور و كارگزار وي تبديل شد.
همين مروان كار عثمان را به جايي كشاند كه موجبات قيام مردم عليه خلافت را فراهم
ساخت و به قتل خليفه انجاميد . مروان در مدينه و معاويه در شام بناي سلطنت عظيمي را
نهادند كه دستگاه خلافت را به معارضه مي طلبيد و هنگامي كه معاويه رسما خليفه شد، دستگاه
و « قدرت »، « ثروت » سلطنتي ايشان ماهيت خلافت را در خود هضم كرد . از اين پس
تماما در خد مت امويان قرار گرفت . معاويه به اين سه مقوله بسنده نكرد ؛ بلكه با « ديانت »
و بسط قدرت مفسران رسمي از دين كوشيد مرجعيت « نهادي رسمي از روحانيت » ايجاد
روحاني ائمه هدا (ع) را نيز تحت الشعاع قرار دهد و باز هم به بسط قدرت اين روحانيت
رسمي كفايت نكرد ؛ بلكه به سب علي (ع) و فر زندان ايشان و نيز اعمال محدوديت در ترويج
حديث كشيد از اسلام پوستيني وارونه به نمايش بگذارد. 19
47
فلسفه عاشورا از واقعه تا اسطوره
در شرايطي كه با ارتقا ي امويان به خلافت و مديريت جامعه اسلامي ، بدان امت رسول
خدا(ص) بر نيكان ايشان سروري مي كنند، كار امام حسين (ع) چه مي تواند باشد؟ امام (ع) از
همان مبنايي شروع مي كند كه موجب برتري بدان بر نيكان شده و آن امر به معروف و نهي از
منكر است.
از همين رو است كه امام (ع) چراغ هدايت جامعه شد . آن بزرگوار به عنوان وارث انبيا ي
الاهي كاري كرد كه درخور انبيا بود:
20« يا ايها النبي انا ارسلناك شاهدا و مبشرا و نذيرا.. و سراجا منيرا »
فلسفه عاشورا
نهضت امام حسين و قيام عاشورا تلاشي از جنس همان كوشش اميرمومنان (ع) و امام
حسن(ع) براي اقامه عدل الا هي و حكومت مبتني بر اسلام بود . حضرت علي (ع)در نهج
البلاغه براي اهداف اصلاحي خود مي فرمود:
اللهم انك تعلم انه لم يكن الذي كان منا منافسة في سلطان و لا المظلومون التماس ش يء من فضول »
الحطام و لكن لنرد المعالم من دينك و نظهر الاصلاح في بلادك فيأمن من عبادك و تقام المعطلمة من
21« حدودك
همين تعابير را امام حسين (ع) در بيان دلايل مخالفتش با حكومت امويان به كار مي برد .
بر اساس اين تعابير مي توان ماهيت و فلسفه قيام عاشورا را تبيين كرد:
نشانه هاي محو شده راه خدا را كه جز هما ن اصول واقعي :« نرد المعالم من دينك »
اسلام نيست بازگردانيم؛ يعني بازگشت به اسلام نخستين و اسلام راستين، بدع تها را از ميان
بردن و سنت هاي اصيل را جايگزين كردن ؛ يعني اص لاحي در فكرها و انديشه ها و تحولي در
روح ها و ضميرها و قضاو تها در زمينه خود اسلام .
اصلاح اساسي و آشكار و چشمگير كه نظر هر بيننده را :« نظهر الاصلاح في بلاد ك »
جلب كند و علائم بهبودي وضع زندگي مردم كاملا هويدا باشد، در شهرها و مجامع به عمل
آوريم؛ يعني تحولي بنيادين در اوضاع زندگي خلق خدا.
48
كتاب نقد/ شماره 41
بندگان مظلوم خدا از شر ظالمان امان يابند و دست :« يأمن المظلومون من عباد ك »
تطاول ستمكاران از سر ستمديدگان كوتاه شود؛ يعني اصلاحي در روابط اجتماعي انسا نها.
مقررات تعطيل شده خدا و قانو ن هاي نقض شد ه اسلام :« تقام المعطلة من حدود ك »
بار ديگر بپا داشته شود و حاكم بر زندگي اجتماعي مردم گردد.
استاد مطهري معتقد بود هر مصلحي كه موفق شود اين چهار اصل را عملي ، افكار و
انديشه ها را متوجه اسلام راستين كند، بدعت ها و خرافه ها را از مغزها بيرون براند، به زندگي
عمومي از نظر تغذيه و مسكن و بهداشت و آموزش و پرورش سامان بخشد، روابط انساني
انسان ها را بر اساس برابري و برادري و احساس اخوت و همساني برقرار سازد و ساخت
جامعه را از نظر نظامات و مقررات حاكم طبق الگوي خدايي اسلامي قرار دهد، به حد اكثر
موفقيت نايل آمده و به يك انقلاب اسلامي دست زده است.
سه راه و سه گروه از كنشگران
امام حسين (ع) غير از حركت عاشورا چه كار ديگري مي توانست بكند كه نكرد؟ آيا
شرايطي چون شرايط زمان امام حسن(ع) بر ايشان مترتب نبود كه به صلح بسنده كند؟
در مواجهه با يزيد كه به جاي معاويه داعيه خلافت داشت ، امام سه راه را پي ش روي خود
بر اساس ؛« قيام و ايستادگي » يا « انزواطلبي و عزلت نشيني » ،« بيعت كند و تسليم » : مي ديد
همين سه راه ممكن ، نيروهاي كنشگر در مقدمات و بسترهاي شكل گيري واقعه عاشورا به سه
گروه تقسيم مي شدند كه هر يك امام را به يك راه حل فرا م يخواندند.
گروه نخست ، ماموران رسمي يزيد بودند كه امام را به تسليم فرامي خواندند .
صفحه قبل 1 صفحه بعد